#میم.ناشناس |
[ چهارشنبه 95/9/17 ] [ 1:1 عصر ] [ میم.ناشناس ]
[ نظر ]
سلامی دوباره...خوبین؟ راستش امروز اومدم یه چیزیو بگمو برم..راستی قبلش بگم من نت ندارم پس فک کنم تا شنبه نتونم پست بذارم... خب میخاستم بگم...من به ابجیم همه ی چیزارو گفتم...خیلی خوشحال شدم...خیلی خوشحال شد...گفت قول میدم واقعا کمکت کنم...گفت روی کمک من حساب کن...خیلی خوشحال شدم...
[ چهارشنبه 95/9/17 ] [ 12:52 عصر ] [ میم.ناشناس ]
[ نظر ]
اصلا چرا من باید از بعضی شبا متنفر باشم... چرا...؟ من ازین شبها متنفرم... احساس پوچی میکنم...وقتی نمیتونم کاری برات بکنم... میدونی چیه...منم نمیدونم اصن بدم میاد ازین شبهای لعنتی... عزیزم...غصه نخور... یه چیزیو میگم سعی کن انجامش بدی... اول اینکه ذکر یونسیه فراموش نکن...خیلی خوبه... دوم اینکه منو با هیشکی مقایسه نکن...منم نه الان و نه هیچوقته دیگه با کسی مقایست نمیکنم....آدم ناراحت میشه... سوم اینکه دست کم نگیر...نه خودتو...نه منو... چهارم اینکه حرف پول رو نزن...هیچوقت...چون ما باهم مشکل پول نخواهیم داشت... پنجمم اینکه...هوامو که میدونم داری...اما...عزیزم،هوامو بیشتر داشته باش... منو تو اول یه خدای بزرگ داریم...بعدش یه خانواده ی خوب....منو تو همو داریم....همینجوری که تو دوس نداری من غصه بخورم منم دوس ندارم غصه بخوری....یه بار دیگه بهت میگم که چقدر دوست دارم...شاید شیرینترین چیز توی دنیا یکی خنده و خوشحالی خانواده هست...یکی هم بودن کنار تو...بغل کردن تو...بغل کردن واقعی....نشستن پای حرفات... حالا بخواب فدای تو بشم....بخواب نفسم آروم بخواب...من پیشتم و هیچوقت ترکت نمیکنم.....
دوستدار تو :ام .اس [ سه شنبه 95/9/16 ] [ 12:13 صبح ] [ میم.ناشناس ]
[ نظر ]
سلاااااام به روی ماهت عزیزم... خوبی فداتشم؟خوبی عزیزم؟چه خبرا؟ چیکارا میکنی؟ عاطفه جانم؟ میخاستم بهت بگم...تا منو داری،غصه هیچیو نخور... ما دوتاییمون قراره باهم کار کنیم،حتی شده شغلای آزاد میگیرم اما خرجیمون درمیاد...میتونیم به بقیه هم کمک کنیم... خودت پیش خودت فکر کن،مگه ما میخوایم چقدر خرجی داشته باشیم....مطمئن باش اگه هم تو کار کنی و هم من...مطمئن باش میتونیم خیلی پولو راحت بدست بیاریم و به بقیه هم کمک کنیم بهم گفته بودی وقتی میگی قول...من دلم خیلی گرم میشه...پس الانم بهت میگم...اینو بهت قول میدم اتفاقای خط بالایی میوفته... ببخش من دیروز بهت بی توجه بودم...خودم اینو واقعا قبول دارم..چون دیروز مریض بودم نتونستم بهت زیاد پیام بدم... بخاطر همین ناخودآگاه ناراحتی....من میفهمم عزیزم...و فقط میتونم بگم متاسفم...و جبرانش میکنم. ما باهم زندگیمونو خیلی ساده شروع میکنیم... عاطفه جان...تو زندگی هیچ چیزو سخت نگیر...هیچ چیزو...بجز دستای من :) من پیشتم...میتونم با اطمینان بهت بگم : بهم تکیه کن...محکم...
دوستدار تو : #میم.ناشناس [ دوشنبه 95/9/15 ] [ 8:49 عصر ] [ میم.ناشناس ]
[ نظر ]
سلامی دوباره...من اومدم...خوبین؟؟ من ک خوبم...فقط یکم سردرد و تن درد خخخخ سردرد عجیبی دارم....ببخشید خلاصه امروز چون درس نخوندم باید بشینم بعدازین پست برم یکم معادلات بخونم... امروز اتفاق خیلی خاصی نیوفتاد...فقط متوجه شدم آقاهااا باید همیشه خانوماشونو محکم بغل کنن این عسکو ببینین... قشنگه،نه؟؟! [ یکشنبه 95/9/14 ] [ 7:18 عصر ] [ میم.ناشناس ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |